قوله تعالى: کل نفْس ذائقة الْموْت اى کل نفس منفوسة تعالج غصص الموت. میگوید: هر نفسى منفوسه بر ممر انفاس بگذشته مرگ بچشد، و سکرات مرگ ببیند، یعنى اهل زمین. فان من فى الجنة و النار لا یموتون، خزنه بهشت و حور و غلمان و خزنه دوزخ نمیرند چنان که جاى دیگر گفت: فصعق منْ فی السماوات و منْ فی الْأرْض إلا منْ شاء الله و هم من فى الجنة و النار من الخزنة. فریشتگان آسمان نیز طمع کردند که نمیرند که از حضرت عزت این آیت آمده بود: کل من علیها فان هر چه بر زمین است بسر آمدنى است و مردنى، ایشان گفتند: ما نمیریم که ما آسمانیانیم نه زمینیان. رب العالمین آیت فرستاد: کل شیْء هالک إلا وجْهه یقین شد ایشان را که مردنىاند. و فى ذلک ما
روى عن النبى (ص) قال: «عش ما شئت فانک میت، و احبب من احببت فانک مفارقه، و اعمل ما شئت فانک مجزى به.
و قال: کن فى الدنیا کأنک غریب او عابر سبیل، و عد نفسک من اصحاب القبور.
و قال (ص) فى بعض خطبه: ایها الناس ان اکیسکم اکثرکم للموت ذکرا، و احزمکم احسنکم له استعدادا. الا و ان من علامات العقل التجافى عن دار الغرور، و الانابة الى دار الخلود، و التزود لسکنى القبور، و التأهب لیوم النشور.
و عن ابن عمر قال: اذا قبض ملک الموت روح العبد، قام على عتبة الباب، و لأهل البیت الضجة، فمنهم الصاکة وجهها، و منهم الناشرة شعرها، و منهم الداعیة ویلها، فیقول ملک الموت فیم الجزع؟ فو الله ما انتقصت لأحد منکم عمرا، و لا اذهبت لکم رزقا، و لا ظلمت احدا منکم شیئا. فان کانت شکایتکم و سخطکم على فانى و الله مأمور، و ان کان ذلک على میتکم فهو فى ذلک مقهور و ان کان ذلک على ربکم فأنتم به کفرة، و ان لى فیکم عودة ثم عودة. قال: فلو أنهم یرون مکانه و یسمعون کلامه، لذهلوا عن میتهم، و لبکوا على انفسهم.
و إنما توفوْن أجورکمْ یوْم الْقیامة این تهنیت مومنانست بمرگ، میگوید: آن روز رستاخیز است که مومنان بمراد خویش رسند و مزد کردار خویش بینند. پس مرگ تحفه مومن است، و سبب رسیدن وى بسعادت و کرامت خویش است.
مصطفى (ص) از اینجا گفت: «تحفه المومن الموت».
و جماعتى بزرگان سلف آرزوى مرگ کردهاند، چنان که حذیفه (رض) بوقت مرگ گفت: دوست آمد و بر وقت حاجت آمد، و گفت: بار خدایا اگر دانى که درویشى دوستتر دارم از توانگرى، و بیمارى دوستتر دارم از تندرستى، و مرگ دوستتر دارم از زندگانى، مرگ بر من آسان کن، تا بدیدار تو بر آسایم. «فمنْ زحْزح عن النار و أدْخل الْجنة فقدْ فاز»، یعنى: ظفر بالخیر، و نجا من الشر، قال رسول الله (ص): «من سره ان یزحزح عن النار و ان یدخل الجنة فلیأته منیته و هو یشهد أن لا اله الا الله، و أن محمدا رسول الله، و یأت الى الناس ما یحب ان یوتى الیه»، و قال (ص): «موضغ سوط فى الجنة خیر من الدنیا و ما فیها، فاقرءوا ان شئتم: «فمنْ زحْزح عن النار و أدْخل
الْجنة فقدْ فاز، و ما الْحیاة الدنْیا إلا متاع الْغرور» لأنه یغر الانسان بما یمنیه من طول البقاء، و هو ینقطع عن قریب. مىگوید: نیست زندگانى درین دنیاى فانى الا متاع الغرور که مردم فرهیب میدهد، یعنى امل دراز در پیش مىنهد، تا اومید در عمر دراز مىبندد، و آن گه ناگاه مرگ در رسد و امید بریده گردد. مصطفى (ص) گفت: امل کوتاه کنید و مرگ پیوسته در پیش چشم خویش دارید، و از خدا شرم دارید، چنان که حق و سزاى ویست، و گفت: نترسم بر شما از هیچیز چنان که از دو خصلت ترسم: یکى بر هواى خویش ایستادن، و دوم امید عمر دراز در پیش داشتن. بآن خداى که جانم درید اوست که هرگز چشم خویش بر هم نزدهام که نپنداشتم پیش از آن که از هم بر گیرم برید مرگ در آید، که چشم از هم بر نگرفتم که نپنداشتم پیش از آنکه بر هم نهم مرگ در رسد. عبد الله مسعود گفت: رسول خدا (ص) خطى مربع بر کشید، و آن گه در میان آن مربع خطى راست، و از هر دو جانب آن خطهاى خرد بر کشید. پس بیرون مربع خطى دیگر کشید، گفت: آن خط راست در درون مربع آدمى است، و آن مربع أجل وى، گرد وى در آمده، که از آن راه ببیرون نه، و آن خطهاى خرد از هر دو جانب آفات و عاهاتست، و انواع بلیات براه وى در آمده، ناچار آن همه بوى رسد یا بعضى رسد، تا آن گه که سر ببالین مرگ باز نهد. و آن خط که بیرون مربع کشید خود امل دراز است که فرا پیش گرفته، و دل در زندگانى بسته! همیشه اندیشه کارى کند که در علم خداوند سبحانه چنانست که آن کار پس از أجل وى خواهد بود.
لتبْلون فی أمْوالکمْ و أنْفسکمْ این آیت در شأن مهاجران فرود آمد که مشرکان دست در مال ایشان بردند، و ضیاع ایشان بفروختند، و چون ایشان را مىدریافتند، بانواع تعذیب تنهاى ایشان میرنجانیدند، و گفتهاند: آزمون ایشان در اموال بخسران است و نقصان از جائحه سماوى، و آزمون ایشان در تنها به بیمارى است و مرگ خویشان.
قال النبی (ص): «یقول الله تعالى: اذا وجهت الى عبد من عبیدى مصیبة فى بدنه او ماله او ولده، ثم استقبل ذلک بصبر جمیل، استحییت له یوم القیامة ان أنصب له میزانا او انشر له دیوانا».
و عن ثوبان قال قال رسول الله (ص): «ما اصاب عبدا مصیبة الا باحدى خلتین: اما بذنب لم یکن الله لیغفر له الا بتلک المصیبة، او بدرجة لم یکن الله لیبلغه ایاها الا بتلک المصیبة».
و قال: «ما من مصیبة یصاب بها المومن الا کفر بها عنه حتى الشوکة یشاکها».
و قال (ص): یقول الله تعالى: اذا ابتلیت عبدى ببلاء فصبر، و لم یشکنى الى عواده، أبدلته لحما خیرا من لحمه، و دما خیرا من دمه. فان ابرأته ابرأته، و لا ذنب له، و ان توفیته فالى رحمتى.
گفتهاند: آزمایش در مال و نفس فرائض طاعاتست که بریشان نهادند، از نماز و روزه و زکاة و حج و جهاد.
قوله تعالى: و لتسْمعن من الذین أوتوا الْکتاب منْ قبْلکمْ جهودان و ترسایاناند، و من الذین أشْرکوا مشرکان عرباند، أذى کثیرا میگوید: ازیشان رنج و ناخوشى فراوان خواهید شنید و دید، هم از گفتار و هم از کردار، اذاى جهودان آن گفت ایشانست که: إن الله فقیر و نحْن أغْنیاء، و نیز گفتند: «عزیْر ابْن الله» و اذاى ترسایان از آنست که گفتند: إن الله ثالث ثلاثة و ان عیسى هو الله و ابن الله، «تعالى الله عن ذلک علوا کبیرا» و اذاى مشرکان آن بود که رسول خدا را (ص) سب میکردند و هجو میگفتند و قتال و حرب با وى میساختند. و قومى از ایشان ملائکه را بنات الله مىگفتند، و قومى بت مىپرستیدند.
رب العزة گفت: و إنْ تصْبروا یعنى على الأذى، اگر شکیبایى کنید باین رنج و ناخوشى که بشما میرسد، و تتقوا اى تتقوا معاصیه، از معصیت او بپرهیزید، فإن ذلک منْ عزْم الْأمور این صبر و این تقوى از حقائق ایمانست و از کارهاى محکم که الله فرمود. و قیل معناه: ان ذلک من اخلاق المومن الصادق الایمان المتین الیقین. عزم الامور ما لا یشوبه شبهة و لا یدافعه ریبة، و أصله الجد. یقال: عزمت علیک اى امرتک امرا جدا، و عزمت على الأمر اذا اجتمعت علیه جدک، و صدق له قصدک، و العزیمة و الصریمة الرأى الجد. قال الله عز و جل: فإذا عزم الْأمْر اى جد الامر. و منه
قوله (ص): عزمة من عزمات ربى.
و قال (ص): من صلى قبل العصر أربعا غفر الله له مغفرة عزما، اى هذا الوعد صادق عظیم وثیق.
و فى دعائه (ص): اسئلک عزائم مغفرتک، اى اسئلک أن توفقنى للأعمال التى تغفر لصاحبها لا محالة.
و إذْ أخذ الله میثاق الذین أوتوا الْکتاب جهودان را میگوید، و این کتاب تورات است. «لتبیننه للناس و لا تکْتمونه» بیا قراءت مکى و بو عمرو و عاصم است، و اینها با شأن نبوت محمد (ص) شود، و لام لام عزم است در موضع قسم تحقیق را در آورد یعنى که الله پیمان گرفت از ایشان که لا بد پیدا کنند مردمان را شأن و نعت و صفت محمد (ص)، و آن را پنهان نکنند.
فنبذوه وراء ظهورهمْ پس آن را پس پشت انداختند، یعنى فرا پیش نگرفتند و در آن نگاه نکردند، و منه قوله تعالى: و اتخذْتموه وراءکمْ ظهْریا تقول العرب: جعل فلان حاجتى بظهر یعنى لم یقضها، و لم یلتفت الیها. قتاده گفت: این آیت در شأن اهل علم آمد که الله پیمان ستد از ایشان تا علم پنهان ندارند، و از اهل خویش دریغ ندارند، و باز نگیرند. و به
قال النبى (ص). العلم لا یحل منعه.
و قال: من کتم علما عن اهله الجم یوم القیامة بلجام من نار.
و قال على بن ابى طالب (ع): ما أخذ الله على اهل الجهل أن یتعلموا حتى اخذ على اهل العلم أن یعلموا لان العلم کان قبل الجهل.
و قال محمد بن کعب: لا یحل لعالم ان یسکت على علمه، فان الله تعالى یقول: و إذْ أخذ الله میثاق الذین أوتوا الْکتاب
الآیة. و لا یحل لجاهل ان یسکت على جهله فان الله تعالى یقول: فسْئلوا أهْل الذکْر إنْ کنْتمْ لا تعْلمون.
لا تحْسبن الذین یفْرحون... فرح در قرآن بر سه قسم است: یکى حرام، دیگر مکروه، سدیگر واجب. آنچه حرام است فرح بمعصیت است، و آن آنست که رب العالمین گفت: لا تفْرحْ إن الله لا یحب الْفرحین. جاى دیگر گفت: إنه لفرح فخور. و آنچه مکروه است بدنیا شاد بودن است، و آن آنست که الله گفت تعالى و تقدس: و فرحوا بالْحیاة الدنْیا. جاى دیگر گفت: و لا تفْرحوا بما آتاکمْ و آنچه واجبست شادى بحق است، و ذلک فى قوله تعالى: فبذلک فلْیفْرحوا و قال تعالى: فاسْتبْشروا ببیْعکم الذی بایعْتمْ به.
لا تحْسبن الذین یفْرحون بما أتوْا بیان اختلاف قراءت و وجوه آن درین آیت همان است که در و لا یحْسبن الذین یبْخلون و شرح آن رفت. و یحبون أنْ یحْمدوا بما لمْ یفْعلوا، اینجا سخن تمام شد و جواب مضمر است. یعنى: لا تحسبن أنهم ینجون من النار. قتاده و مقاتل گفتند: این آیت در شأن جهودان فرو آمد که بر مصطفى (ص) شدند و گفتند: «نحن نعرفک و نصدقک» این بزبان میگفتند و در دل خلاف آن داشتند چون از نزدیک مصطفى (ص) بیرون آمدند، مسلمانان ایشان را پرسیدند که چه کردید؟ ایشان گفتند: شناختیم وى را و تصدیق کردیم، مسلمانان این گفت از ایشان بپسندیدند و دعا گفتند و سپاس دارى کردند و ندانستند که ایشان با این گفت در دل کفر دارند، و ایشان در آنچه میکردند شاد مىبودند، رب العالمین گفت: یا محمد مپندار که این شادى ایشان بآنچه کردند از اظهار ایمان و اعتقاد کفر، ایشان را از آتش برهاند، و آن ثنا و حمد مومنان که دوست میدارند بآنچه نکردند یعنى بتصدیق که گفتند کردیم و نکرده بودند، مپندار که ایشان باین از آتش و عذاب برهند. اینست که رب العالمین گفت: فلا تحْسبنهمْ بمفازة من الْعذاب اى منجاة من العذاب، مفازة نجات بود و موضع نجات بود، همچون مرحمت. و سمیت المفازة مفازة لأن من قطعها فاز.
و لله ملْک السماوات و الْأرْض اى: خزائن السماوات و الأرض، و هى المطر و النبات و ما بینهما من الخلق عبیده و فى ملکه. و الله على کل شىء قدیر.